سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غزلکوچه

امروز که سر کار اومدم کامنت "عزیز عباسی" رو دیدم

سلام رضا ...

خوندمت !

تحمل می کنم با تو همه در به دری ها را ...

اینو بروز کن رفیق !

*جالبه که امروز خیلی حال و هوای این شعر رو دارم و جالب تر اینه که این غزل امروز برام اتفاق افتاده و منو یاد اون کار کوتاهم میندازه که گفته بودم   " از کجا معلوم / شعر هایی که می نویسم / تعبیر خواب هایی نباشد که هنوز ندیده ام" به هر حال برام دعا کنید.

 

------------------------------------------------------------------------------

تحمل می کنم با تو همه در به دری ها را
و تا هستی نمی خواهد دلم حتی پری ها را

اگر چه اهل تهرانی ولی این طرز خندیدن
تداعی می کند در من وقار آذری ها را

تو ترم اولی هستی ولی با عشوه و نازت
به هم می ریزی اوضاع همه ترم آخری ها را

همان هایی که از طرز نگاه تو غزلمندند
و با چشم تو می سنجند عیار دلبری ها را

من از موی تو آشفته ، یقین دارم که گیسویت
به هم می ریزد آرام تمام روسری ها را

پر از دل شوره ای اما دکانت را قرق کردم
به من بسپار بعد از این جواب مشتری ها را

 


نوشته شده در یکشنبه 89/9/7ساعت 7:59 صبح توسط عبدالرضا نورپور نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin